اشعار و نیایش ها و کلامهای دکتر علی شریعتی...
نوین گستر
به وبلاگ نوین گستر خوش آمدید!

 

من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است

تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

خدایا را دل مآنقدر صاف بگردان تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد.

گاه در صبر و سکوت بر سر درد ، قدرتی است که در بیتابی فریاد نیست .



دیشب که نمیدانستم به کدام یک از دردهایم بگریم ، کلی خندیدم.

مادرم می گفت که عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است که پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم

درد من حصار برکه نیست.درد من زیستن با ماهیانی است که

فکر دریا به ذهنشان خطور نمی کند

در بیکرانه ی زندگی دو چیز است که افسونم میکند:

آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست

و خدایی که نمیبینم ومیدانم که هست.

خدایا ! به هر که دوست داری بیاموز که :

عشق از زندگی کردن بهتر است .

و به هر که دوست تر می داری بچشان که :

دوست داشتن از عشق برتر است...!

 

 

 

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا سطح بلندترین قله عشق های بلند،پایین نخواهم آورد

شنیدم سخن ها ز مهر و وفا،لیک ندیدم نشانی ز مهر و وفایی

اکنون تو با مرگ رفته ای،و من اینجا،تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس،گامی به تو نزدیک تر می شوم.این زندگی من است

 


الهی...! عقیده هایم را از دست عقده هایم مصون بدار!
 

 

بــه مــن تکيــه کــن!

 

مــن تمــام هستــي ام را

 

دامني مي کنــم تــا تــو ســرت را بــر آن بنــهي!

 

تمــام روحــم را

 

آغــوش مي ســازم تا تــو در آن از هــراس بيــاســايي!

 

تمــام نيــرويــي را کــه در دوســت داشتــن دارم

 

دستــي مي کنــم تــا چهــره و گيســويــت را نــوازش کنــد!

 

تمــام بــودن خــود را

 

زانــويي مي کنــم تــا بــر آن بــه خــواب روي!

 

خــود را، تمــام خــود را

 

بــه تــو مي سپــارم تــا هــر چــه بخــواهي از آن بيــاشــامي!

 

از آن بــرگيــري، هــر چــه بخــواهي از آن بســازي، هــر گــونه

 

بخـواهي، بــاشــم!

 

از ايــن لحظــه مــرا داشتــه بــاش!

 


من اکنون احساس می کنم ،


بر تل خاکستری از همه آتش ها و امیدها و خواستن هایم ،

تنها مانده ام .

و گرداگرد زمین خلوت را می نگرم.

و اعماق آسمان ساکت را می نگرم.

و خود را می نگرم

و در این نگریستن های همه دردناک و همه تلخ ،

این سوال همواره در پیش نظرم پدیدار است .

و هر لحظه صریح تر و کوبنده تر

که تو این جا چه می کنی ؟

امروز به خودم گفتم :

من احساس می کنم ،

که نشسته ام زمان را می نگرم که می گذرد.

همین و همین .

در یکی از دبیرستان های ايران، هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان

به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که:

شجاعت یعنی چه؟

محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود :

” شجاعت یعنی این”

و برگه ی خود را  کاملا سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته یود !

اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون استثنا

به ورقه سفید او نمره ۲۰ دادند.

فکر میکنید اون دانش آموز چه کسی می تونسته باشه؟

!!!دکتر شریعتی!!!

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط فاطمه اسلام نیا